۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

...و فدیناه بذبح عظیم

در قنوت نماز عید آمده:
الّلهُمَ اَهلَ الکِبریاءِ وَ العَظَمَه وَ اَهلَ الجودِ وَ الجَبَروت وَ اَهلَ التَّقوی وَ المغفِرَه اَسئَلُکَ بِحَقِ هذَا الیوم اَلَّذی جَعَلتَه لِلمُسلِمینَ عیدا

 می گفت عید فقط برای مسلمین است. و مسلم واقعی آنست که چون مسلم باشد. کسی که خود را قربانی مولایش نکند که عید ندارد...

می گفت ابراهیم ،خلیل الله بود ولی در امر خدا در ذبح اسماعیل 3 روز تاخیر کرد. آن چنان که تهدید به عزل ،از مقام خُلّت پروردگار شد. آن جا هم که اسماعیل(ع) را به قربانگاه برد از سوی پروردگار ندا آمد که «...و فدیناه بذبح عظیم...». می گفت خدا به او فهماند که این کار، کار او نیست.
می گفت کجا بودی ابراهیم ،وقتی اربابمان قنداقه ی آن کودک شش ماهه اش را...
الحق که لا یوم کیومک یا ابا عبدالله.

دیگر علی کوچک و بزرگش در کنارش هستند.




واقعاً دردناکترین صحنه مختارنامه تو این چند قسمت لحظه ای بود که مسلم بن عقیل پس از بازگشت از مقابل دارالاماره در کوچه های کوفه تنها و تنهاتر می شد. کارگردان سنگ تمام گذاشت.   



 مسلم جان دیگر دیر شده. قافله عشق به حرکت در آمده...

از شهادتش خواهم نوشت اگر سعادتی باشد.

اللهم العن الجبت و الطاغوت
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون...
جمعه 28 آبان 89