۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

اولاد الحسین


السلام علیک یا شهید الدعوه الحسینیه الاول

مسلم جان! هر چه می خواهم از تو بگویم ، از دو طفلت بگویم دیگر توانی نیست.
گوش کن! می شنوی صدای زنگ قافله ای را که از دور دست ها می آید...

صدای طفلان دیگری نیز می آید.تو بهتر از من می شناسیشان. خودت هم راضی نیستی ،وقتی صدای آن ها در گوشهامان می پیچد ،از دو مظلوم تو گفته شود.


صدای بازی های آن سه ساله با عمویش...

 
و از همه رساتر صدای سکوت آن شش ماهه ی ارباب...


السلام علی اولاد الحسین...
امام سجّاد عليه السلام فرمودند: خداوند زمين كربلا را حرم قرار داد 24 هزار سال قبل از آنكه مكّه را حرم قرار دهد، و آن زمين ميدرخشد براى مردم بهشت مانند ستاره درخشان .


سرور کائنات در راه کربلاست . به او نمی پیوندید؟...

اللهم العن الجبت والطاغوت
بامداد 5شنبه 11 آذر

۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

غدیر غمناک خم...


                                            حرف اول از الوهيت "الف"     مبدا جمله حروف موتلف
                                        حرف اول از نبوت حرف "نون"     قلب "نون"، "واو" آمده اى ذوفنون 
                                         حرف اول از ولايت حرف "واو"     قلب "واو" آمد "الف" اى كنجكاو
                                  پس ولى قلب نبى و جان اوست      قلب قلبش ذات الله، سرّ هوست...

می گفت غدیر، عید الله الاکبر است.نه بزرگترین عید شیعیان که بزرگترین عید خود خدا...
گفتم غدیر امسال چقدر غمگینه. گفت غدیر همیشه همین جوریه. غدیر شده مقدمه کربلا و محرم.
علی جان ما دو ماهه روز شمار محرم گذاشتیم. چه جوری عید بگیریم؟
اصلا خود اون نامردا به آقامون گفتن "بغضاً لابیک" ! من چی بگم؟
می گفت دلم آتش گرفت؛ یه جایی دیدم نوشته بود توی هیجده ذی الحجه هم که پیامبر شروع به معرفی و تعریف از مولا کرد یه عده همین جور گُله به گُله از جمعیت جدا می شدند. همان ها که بعدها به خانه مولا و ناموس پروردگار حمله کردند....


صادق آل عبا فرمود:  
شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا و عجنوا من ماء ولايتنا يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا.
{شیعيان ما از زيادی گل ما خلق شده اند و عجين به آب ولايت ما گرديده اند
در شادی و سرور ما شادند و در غم و اندوه ما اندوهناکند.}

ولی این را هم فرموده باشند حضرات که، بنی امیه [لعنت الله علیهم] ، عیدی برای ما نگذاشتند...

 می گفت پیامبر خدا در حجه الوداع علی(ع) را از فاطمه اش گرفت و به روی دست برد و به امتش نشان داد سپس صحیح و سالم به همسرش باز گرداند...


ولی لا یوم کیومک یا ابا عبدالله...
گفت من یکی دیگر از حجت های خدا روی زمین می شناسم که علی دیگری را روی دست برد.
با این فرق که علی را از مادرش گرفت.روی دستش مقابل امت آورد ولی نتوانست او را برگرداند نزد مادرش رباب. ربابی که خودش هم از تشنگی شیری برای لب های خشک علی اش نداشت...

مرحوم قاضی می فرمود در عالم مکاشفه دیدم رحمه الله الواسعه حسین(ع) است...
واقعا هم اگر نبود من تعجب می کردم پس دیگه کی؟...
دیگری می گفت:
حسین بن علی در خون شنا کرد      مرا با این حقیقت آشنا کرد
ولایت بی بلا معنا ندارد                   نجف بی کربلا معنی ندارد...

پناهیان:حتماً بشنوید

حاجی می خوند:(بشنوید)
آرزومه پاک بشم    مرغ باغ افلاک بشم
 تو کربلا بمیرم       صحن نجف خاک بشم...

یکی از سعادت هایی که نصیب من کمترین شده اون پرچم سبز بالای ایوان طلای نجفه.
ان شاالله قسمت همگی زیارت امیر المومنین.

اللهم العن الجبت و الطاغوت
بامداد شنبه 5 آذر 89

۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

...و فدیناه بذبح عظیم

در قنوت نماز عید آمده:
الّلهُمَ اَهلَ الکِبریاءِ وَ العَظَمَه وَ اَهلَ الجودِ وَ الجَبَروت وَ اَهلَ التَّقوی وَ المغفِرَه اَسئَلُکَ بِحَقِ هذَا الیوم اَلَّذی جَعَلتَه لِلمُسلِمینَ عیدا

 می گفت عید فقط برای مسلمین است. و مسلم واقعی آنست که چون مسلم باشد. کسی که خود را قربانی مولایش نکند که عید ندارد...

می گفت ابراهیم ،خلیل الله بود ولی در امر خدا در ذبح اسماعیل 3 روز تاخیر کرد. آن چنان که تهدید به عزل ،از مقام خُلّت پروردگار شد. آن جا هم که اسماعیل(ع) را به قربانگاه برد از سوی پروردگار ندا آمد که «...و فدیناه بذبح عظیم...». می گفت خدا به او فهماند که این کار، کار او نیست.
می گفت کجا بودی ابراهیم ،وقتی اربابمان قنداقه ی آن کودک شش ماهه اش را...
الحق که لا یوم کیومک یا ابا عبدالله.

دیگر علی کوچک و بزرگش در کنارش هستند.




واقعاً دردناکترین صحنه مختارنامه تو این چند قسمت لحظه ای بود که مسلم بن عقیل پس از بازگشت از مقابل دارالاماره در کوچه های کوفه تنها و تنهاتر می شد. کارگردان سنگ تمام گذاشت.   



 مسلم جان دیگر دیر شده. قافله عشق به حرکت در آمده...

از شهادتش خواهم نوشت اگر سعادتی باشد.

اللهم العن الجبت و الطاغوت
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون...
جمعه 28 آبان 89


۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

یزدان تفنگ ندارد

"پس از انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم، طه رضا دانشجوی دانشگاه شریف و برنده مدال نقره المپیاد فیزیک، نگاهی تازه به اعتراضات مردمی و حوادث پس از آن می اندازد و از اتفاقی که در روز ۲۵ خرداد، یعنی سه روز پس از انتخابات و در جلوی نرده های دانشگاه صنعتی شریف رخ می دهد، شروع می کند…
من طه رضا هستم
دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف
سال۸۵ برنده مدال نقره المپیاد فیزیک شدم
سال۸۶ وارد دانشگاه شدم . تحصیلم را شروع کردم
اومدن به دانشگاه شریف برای هر کسی تو زندگیش یه تحوله بزرگه
اما این بزرگترین اتفاق زندگی من نبود…"
سلام
به نظرم واقعا ارزش یک پست کار کردن رو داره.
سه شنبه مستند "یزدان تفنگ ندارد" رو تو دانشگاه رونمایی کردیم. به نظرم واقعا کار قوی ای شده بود.دست بچه ها درد نکنه. واقعا تو این چند ماه از جون و دل وقت گذاشتن و کار کردن.
طه رضا از دوستان خوبم هم تونسته بود با اجرای خوبش همه رو تحت تاثیر قرار بده.



برنا نوشت:
دانشجوها می خندند، نچ‌نچ می‌کنند،حتی دست می‌زنند. شاید خیلی‌هاشان همان‌ها باشند که یک روز نوار سبز به دستشان بسته بودند، ولی با روایت هم دانشگاهایشان همراهند. «طه‌رضا» از پارک قیطریه تا پارک سه دختران شهرری چرخ می‌زند. با حسن عباسی، وحید جلیلی، حاضران در همایش ایرانیان مقیم خارج حرف می‌زند. از جوان‌های داخل پارک می‌پرسد یادتان هست ندا چه روزی کشته شد، آن روز موبایل‌ها آنتن می‌داد؟ آن‌ها هم می‌خندند که نه بابا عجیب قطع بود و همین حین، حرف‌های مادر ندا در فیلم شبکه «هوم باکس» هم پخش می‌شود که من نیم ساعت یکبار به گوشی ندا زنگ می‌زدم، دانشجوها دست می‌زنند، می‌خندند، روی صندلی جابه‌جا می‌شوند و با بغل دستی‌شان پچ‌پچ می‌کنند...

تیزر زیبای فیلم را از اینجا دانلود کنید.

روایات قبل از اکران مستند:

 بعد از اکران مستند در دانشگاه شریف:

و بسیاری بازتاب دیگر...!

یادداشت سهم خدا را در وبلاگ مشاور طرح بخوانید.
5شنبه 13 آبان 89

۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

سفیر عشق

سلام
خدا قسمت کرد امام رضا(ع) طلبید رفتم مشهد.خوب بود خدا رو شکر

یادش بخیر تابستون با دوستان رفته بودیم عتبات یکی از جاهایی که خیلی حال کردم حرم مسلم بن عقیل(ع) بود.
نمی دونم چرا،ولی هر موقع اسمشو می شنوم حس عجیبی بهم دست می ده.
جدیداً هم که مختارنامه به مسلم و مسلم به کوفه رسیده.
12 ذی القعده (11 روز پیش) که گذشت روزی بود که مسلم به مولا نامه نوشت از وفای کوفیان! که ای کاش نمی نوشت.

 بعداً از حضرت مسلم(ع) بیشتر می نویسم.

1شنبه  9 آبان 89

۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

با گریه های توست اگر گریه می کنیم...

  
آنان که عاشقند به دنبال دلبرند                     هر جا که می روند تعلق نمی برند
از آنچه که وبال ببینند خالیند                        عشاق روزگار سبکبال می پرند
پرواز می کنند به هر جا و می پرند                گاهی ملائکند و گاهی کبوترند
دل را به هر کس و ناکس نمی دهند              دلداده ی قدیمی آل پیمبرند
آنان که عاشق علی و فاطمه شدند              مدیون خانواده ی موسی بن جعفرند
آدم بدون مهر تو انسان نمی شود                 سلمان بدون عشق تو مسلمان نمی شود
آن گردنی که تیغ تو را بوسه می زند              سوگند می خورد که پشیمان نمی شود
وقتی کبوتران حریمت گرسنه اند                  گندم برای سفره ی ما نان نمی شود
باید هزار قرن حکومت کنی مرا                     سلطان چند روزه که سلطان نمی شود
تو خوب جایی آمده ای سروری کنی              هر رأیتی که رأیت ایران نمی شود
توهشتمین پیمبر قرآنی منی                       حق خدا و حق مسلمانی منی
تو آسمان عشقی و خورشید گنبدی             خورشید هشتمی و به ایران خوش آمدی
تو سجده ای و ساجد و مسجود و مسجدی    عبداللهی و عابد و معبود و معبدی
تو کربلایی و نجفی و مدینه ای                     یعنی شهید و شاهد و مشهود و مشهدی
نه چشمه از علوم به قلب تو جاری است        با این حساب عالم آل محمدی
تو آمدی و آمدنت رفتنی نداشت                   مانند آفتاب در رفت و آمدی
ای آبروی جن و ملک خاک بوسیت                عالم فدای جلوه ی شمس الشموسیت

هر پنجه ای که شانه ی گیسو نمی شود      هر جذبه ای که عکس هو الهو نمی شود
 هر قبله ای که گوشه ی ابرو نمی شود       هر دلبری که ضامن آهو نمی شود

زائر شدم، نسیم صدای مرا گرفت              از دستم التماس دعای مرا گرفت
یک شب کنار پنجره فولاد، مادرم                آنقدر گریه کرد شفای مرا گرفت
یک پارچه گره زد و تا سالهای سال            سهمیه ی امام رضا(ع) مرا گرفت
صحن تو، آستان تو، گنبد طلای تو              حتی مجال کرب وبلای مرا گرفت
ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا             تا این که آهو آمد و جای مرا گرفت
ای دست گیر روز قیامت سرم فدات           هم خانواده، هم پدر و مادرم فدات
ای مهربانترین کرم سفره ی گدا                یا ایها الرئوفی یا ایها الرضا
ای لطف بی نهایت شب های زائران           یک بار ما، سه بار شما پیش ما بیا
امشب خدا کند که تو را ای حضور نور         این قوم اشتباه نگیرند با خدا

با گریه های توست اگر گریه می کنیم         ای روضه خوان گریه ی ابن الشبیب ها
یابن الشبیب گریه فقط بر غم حسین           یابن الشبیب گریه فقط بهر کربلا
یابن الشبیب جد مرا سر بریده اند              پیش نگاه عمه ی ما سر بریده اند...


 امام رضا(ع) به ریان بن الشبیب فرمودند:
ان کنت باکیا لشی فابک لالحسین...

سعید می گفت امشب چهلمین شب شروع سفر کربلاست. چه خوب گفت.

شاعر می گفت: تصویر صحن خلوت و باران نگفتنی ست...


جمعه 30 مهر 89

امام آیینه ها ، ایها الرئوف سلام


نه می خواهم به تور «ایتالیا» و «اسپانیا» بیفتم.

نه نسیم «دبی» و «استانبول» به کله ام زده!

نه هوس دوبیتی های «بابا طاهر» را دارم.

نه «منارجنبان» دلم را می لرزاند.

نه مات «کیشم».

نه موجی «خزر».

فاتحه «سعدی» و «حافظ» را هم از همین جا می خوانم.

من فقط یک بلیط رفت «مشهد» می خواهم.

حتی الامکان بی برگشت...

آن کودک می گفت "خدا قطارو آفرید که آدما برن مشهد…" ...


جمعه 30 مهر 89

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

هر راهی را به نام او آغاز می کنیم.

ثبت قلوبنا علی دینک...