۱۳۸۹ آذر ۶, شنبه

غدیر غمناک خم...


                                            حرف اول از الوهيت "الف"     مبدا جمله حروف موتلف
                                        حرف اول از نبوت حرف "نون"     قلب "نون"، "واو" آمده اى ذوفنون 
                                         حرف اول از ولايت حرف "واو"     قلب "واو" آمد "الف" اى كنجكاو
                                  پس ولى قلب نبى و جان اوست      قلب قلبش ذات الله، سرّ هوست...

می گفت غدیر، عید الله الاکبر است.نه بزرگترین عید شیعیان که بزرگترین عید خود خدا...
گفتم غدیر امسال چقدر غمگینه. گفت غدیر همیشه همین جوریه. غدیر شده مقدمه کربلا و محرم.
علی جان ما دو ماهه روز شمار محرم گذاشتیم. چه جوری عید بگیریم؟
اصلا خود اون نامردا به آقامون گفتن "بغضاً لابیک" ! من چی بگم؟
می گفت دلم آتش گرفت؛ یه جایی دیدم نوشته بود توی هیجده ذی الحجه هم که پیامبر شروع به معرفی و تعریف از مولا کرد یه عده همین جور گُله به گُله از جمعیت جدا می شدند. همان ها که بعدها به خانه مولا و ناموس پروردگار حمله کردند....


صادق آل عبا فرمود:  
شيعتنا خلقوا من فاضل طينتنا و عجنوا من ماء ولايتنا يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا.
{شیعيان ما از زيادی گل ما خلق شده اند و عجين به آب ولايت ما گرديده اند
در شادی و سرور ما شادند و در غم و اندوه ما اندوهناکند.}

ولی این را هم فرموده باشند حضرات که، بنی امیه [لعنت الله علیهم] ، عیدی برای ما نگذاشتند...

 می گفت پیامبر خدا در حجه الوداع علی(ع) را از فاطمه اش گرفت و به روی دست برد و به امتش نشان داد سپس صحیح و سالم به همسرش باز گرداند...


ولی لا یوم کیومک یا ابا عبدالله...
گفت من یکی دیگر از حجت های خدا روی زمین می شناسم که علی دیگری را روی دست برد.
با این فرق که علی را از مادرش گرفت.روی دستش مقابل امت آورد ولی نتوانست او را برگرداند نزد مادرش رباب. ربابی که خودش هم از تشنگی شیری برای لب های خشک علی اش نداشت...

مرحوم قاضی می فرمود در عالم مکاشفه دیدم رحمه الله الواسعه حسین(ع) است...
واقعا هم اگر نبود من تعجب می کردم پس دیگه کی؟...
دیگری می گفت:
حسین بن علی در خون شنا کرد      مرا با این حقیقت آشنا کرد
ولایت بی بلا معنا ندارد                   نجف بی کربلا معنی ندارد...

پناهیان:حتماً بشنوید

حاجی می خوند:(بشنوید)
آرزومه پاک بشم    مرغ باغ افلاک بشم
 تو کربلا بمیرم       صحن نجف خاک بشم...

یکی از سعادت هایی که نصیب من کمترین شده اون پرچم سبز بالای ایوان طلای نجفه.
ان شاالله قسمت همگی زیارت امیر المومنین.

اللهم العن الجبت و الطاغوت
بامداد شنبه 5 آذر 89

۷ نظر:

  1. وای که یاده شبهای نجفم انداختی

    پاسخحذف
  2. سلام مهندس
    آهنگ غم ناکی روی بلاگ گذاشتی
    ممنون
    اسمتون رو برام توی سایتم بنویسید تا بلاگتون رو توی قسمت لینک دوستانم اضافه کنم
    ممنون و موفق باشید

    پاسخحذف
  3. نظر خوبی دادای در مورد عکس

    پاسخحذف
  4. سلام می خواستم بدونم چطور میشه هیدر بالای وبلاگ و تغییر بدم

    ممنون میشم کمکم کنید تا بعد یا علی مددی

    پاسخحذف
  5. سلام
    قسمت "عکس های من" خیلی قشنگه
    علی مدد

    پاسخحذف
  6. سلام داداش عزاداری ها قبول کجایی نیستی

    پاسخحذف
  7. سلام داداش کجایی نیستی کم پیدا

    پاسخحذف